×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

تقدیم به تمام گم کرده ها

عشق همینه برو حالشو ببر

× 09360343906 پژمان هستم جیگر
×

آدرس وبلاگ من

pezhy.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/royayepezhy

جمله های عارفانه

   از اون بالانگاه کردم زمين منو صدا ميزد
                 يکي مي گفت بپرپايين يکي توقلبم جا ميزد
                 وقت تموم کردن کار شهامت دل بريدن
                 خط کشيدن دورهمه به حس پروازرسيدن
                 حالا بايد چيکار کنم خاطره ها روخط زنم
                 کاري که اينجا ندارم گذشتم و خوب بلدم
                 برايه گريه کردنات يکي دو روزي کافيه
                 سياه بپوش براي من اينم براي قافيه
---------------------------------------------------------------------
دل گرفته را مرحمي جز باريدن نيست

كه هر بارش لحظه رفتن تو را برايم مي سرايد

باريدم تا اشكهايم جوانه هاي اميد برگشتنت را زنده كند

كه اين جوانه ها علف هرزي بيش نباشند

آن روز آرام آرام در خيالم ريشه ميكشد

تو در خم كوچه و من چشم به چشمانت

من يا آسمان ؟

يكدم بستم و باز كردم

دلم ابري شده و مرحمي جز باريدن نداشت

حال كه چشمانم سالهاست مي بارد

و دلم هر لحظه ابري تر است

---------------------------------------------------------------------
يادته يک روز بهم گفتي :

هروقت خواستي گريه کني برو زير بارون گريه کن که نکنه نامردي اشکاتو ببينه و بهت بخنده .

و من گفتم :اگه بارون نبود چي ؟

تو گفتي :  اگه چشماي قشنگ توببره اسمون گريه مي گيره .

گفتم يک خواهش دارم :

گفتي جان بخواه بگو :

وقتي اسمون چشمامو خواست ببره تنهام نزار .

گفتي : چشم

حالا امروز من دارم گريه مي کنم اما اسمون نمي باره...

توهم اون دور دورا ايستادي و من و داري نگاه مي کني....

تقديم به ...

-------------------------------------------------------------------------
مثل قطره اي باران

بهر آبادي ياران

بايد از غم نشنيد

بايد از مهر بگفت

بايد از گذر عشق زين پوست سرود

بايد از دنيا گذشت

بايد از يادش نكاست

ولي از لبخند آخر ،گرچه جگر سوزش سرود

بايد از تركش نگفت

بايد از كوچش گريست

ولي از درد بي انتهاي هر روزش نگفت

بايد از يادش ، در خاطره جست

بايد پرده ازين راز جگر سوز ، در بستر گور گشود

----------------------------------------------------------------------
توهم به گريه هام بخند وقتي که غرق هق هقم
شايد تو بي گناهي و من به جدايي لايقم

بهت نميگم که بمون اين انتخاب به پاي تو

صبوري ميکردم اگه يه روز بودم به جاي تو

---------------------------------------------------------------------
زندگي به من آموخت که چگونه گريه کنم

اما گريه به من نيا موخت که چگونه زندگي کنم

تو نيز به من آموختي که چگونه دوست بدارم

اما به من نياموختي که چگونه فراموشت کنم

----------------------------------------------------------------------
چه کسي خواهد ديد مردنم را بي تو؟!

بي تو مردم.....مردم.

گاه مي انديشم خبر مرگ مرا با تو چه کس خواهد گفت؟

آن زمان که خبر مرگ مرا مي شنوي....

روي تو را کاشکي مي ديدم

شانه بالا زدنت را بي قيد

وتکان دادن دست که مهم نيست زياد

که عجب عاقبت مرد!

افسوس کاشکي مي ديدم......

من به خود مي گويم

چه کسي باور خواهد کرد...

جنگل جان مرا عشق تو خاکستر کرد!!!

پنجشنبه 6 خرداد 1389 - 10:54:38 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم