عاشق دوستی ..
-
صبر باید کرد در این منزلگه پیر خرابات
-
-
که در عاشقی و دوستی تنها گناه است
-
-
صداقت حرف بی ربطی است در این جمع
-
-
که انان خود غریب و بی پناهند
-
-
ولی کن من یه مجنونم در این بین
-
-
یه مجنون و یه سر گشته در این حین
-
-
چه میشد تو در این میخانه با ما یار بودی
-
-
شریک غمزه و هر یک ناز بودی
-
-
چرا اینگونه بار خود ببستی؟
-
-
چرا با نارفیقان عهد بستی؟
-
-
سبوی جام و بخشیدی به یاران
-
-
خود اینگونه خراب و زار گشتی
-
-
شراب ناب و جام زرین در بر توست
-
-
هوای کوی یاران در سر توست
-
-
چرا پیمانه پیمانه سبوی عشق خوردی؟
-
-
که اینگونه پریشان حال و دردمندی؟
-
-
تو از رسم و رسوم عشق چه میدانی؟
-
-
فقط میخانه و جام شراب و می پرستی؟
-
-
بیا یکدم نظر بر حال ما کن
-
-
که ما اینگونه عاشق پیشه هستیم
-
-
ولی کن عاشقی مستی نمیخواد
-
-
می و جام شراب و لهو نمیخواد
-
-
سبب شد تا بگویم حال رندان
-
-
بگویم این چنین بود درد هجران
-
-
بیا درسی بگیر از حال و روزم
-
-
که منهم مثل تو روزی نبودم
-
-
-
یکشنبه 9 خرداد 1389 - 3:06:36 PM